جوانب مراقبت بیش از حد والدین
جوانب مراقبت بیش از حد والدین
جنبه اول مداخله گری نام دارد؛
پدر یا مادر دخالت میکنند و به جای اینکه کودک خودش مشغول باشد کار او را برایش انجام میدهند. نیتشان خوب است. فقط میخواهند زندگی را برای فرزند خود سادهتر کنند و فرزند خود را از ناراحتی که پس از ارتکاب اشتباه دچارش میشود حفظ کنند!
اما زمانی که پدر یا مادر همه امور را برعهده میگیرند کودک هرگز یاد نمیگیرد نقش خود را تمام و کمال و به طریقی کارآمد ایفا کند. زمانی که در انجام کاری ممارست میکنیم، شکست میخوریم و دوباره امتحان میکنیم و یاد میگیریم تا در جنبه های مختلف زندگی به مهارت دست پیدا کنیم. این فرایند یادگیری است و بدون یک تجربه ملموس، یادگیری ناقص خواهد بود. تمام آنچه که با این الگو یاد میگیریم این است که انتظار داریم در آینده نیز افراد مراقبت کننده دیگری در کنار ما باشند. در آینده به همسرمان وابسته میشویم، به فرزندمان، به دوستانمان ...
چون این الگو از کودکی شکل گرفته است.
ما در انجام همه تکالیف، در کنار فرزندمان
هستیم و باید انتظار اضطراب او را در امتحانات داشته باشیم، چون اعتماد به نفس کافی را ندارد. ما در همه مسائل اجتماعی، ورزشی، تفریح و انتخاب دوست برای او تصمیم میگیریم و اعتماد به نفس او را میکشیم.
دومین جنبه از مراقبت بیش از حد زمانی رخ می دهد که پدر یا مادر تلاش کودک برای عملکرد مستقل را تخریب میکنند، پدر و مادر نسبت به تصمیمگیریهای کودک منتقد هستند و تصمیمات او را مورد تمسخر قرار میدهند؛
اگر به من گوش میدادی اینطوری نمیشد،
مگه بهت نگفته بودم
تو هیچ کاری رو نمیتونی درست انجام بدی ...
و این جملات تا بزرگسالی در ذهن فرد باقی میمانند. او همچنان احساس میکند که اگر به توصیههای والدینش گوش نکند شکست میخورد.
این پدران و مادران مهربان هستند ولی خودشان از ترس و اضطراب رنج میبرند و این اضطراب را به فرزندانشان منتقل می کنند، بنابراین لازم است ابتدا یادبگیریم انسانی سالم باشیم و بعد تصمیم به بچه دار شدن بگیریم و با اضطراب و افسردگی و ترسهای خودمان فرزندی را تربیت نکنیم. افراد وابسته دنیا را محلی ناامن میبینند و علت این دیدگاه به خاطر وجود پدر و مادری است که به شدت نگران ایجاد خطر برای آنها بوده است. والدینی که وابستگی را در فرزندانشان رشد میدهند الزاماً بیعاطفه نیستند. آنها از ترس خودشان نسبت به ترک شدن، کودکان خود را نزدیک خود نگه میدارند و با چنین کاری استقلال کودک را از بین میبرند، آنها خودشان احساس ناامنی میکنند و نمیتوانند به کودکانشان احساس امنیت بدهند. آنها عشق میدهند اما حمایت و آزادی لازم برای استقلال کودک را نمیتوانند فراهم کنند. والدین کنترلگر که فرزندان خود را مطیع و غیر مسئول بار میآورند باید متوجه آسیبی که به فرزند خود میزنند باشند و با جلسات روان درمانی به درمان خود کمک کنند.